سدیر صیرفی می گوید: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق(ع) رسیدیم، دیدیم آن بزرگوار بر روی خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه می کرد.آثار حزن و اندوه از چهره اش نمایان است و اشک، کاسه چشمهایش را پر کرده بود و چنین می فرمود:...
سدیر صیرفی می گوید: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق(ع) رسیدیم، دیدیم آن بزرگوار بر روی خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه می کرد.آثار حزن و اندوه از چهره اش نمایان است و اشک، کاسه چشمهایش را پر کرده بود و چنین می فرمود:...
و یرزقه من حیث لا یحتسب
خنده تمسخرآمیزش دلت را درهم می فشرد . اشکها روی گونه ات جاری می شود . قدمی به عقب برمی داری و از حرفی که در مجلس به امام زدهای، پشیمان می شوی . با خود می گویی: کاش، هرگز در آن مجلس، لب از لب نمی گشودم!