اون عکس کیه ؟
زنی به خاطر ابتلا به بیماری ایدز در حال مرگ بود .
کشیش را خبر می کنند تا باعث آرامش روحی او شود .
اما هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود .
زن می گوید : من باخته ام .
من تمام زندگی خود و اطرافیانم را ویران کرده ام .
من دارم با درد و رنج به جهنم می روم .
امیدی برایم نمانده است .
کشیش چشمش به تصویر دختر زیبا روی کمد می افتد و از زن می پرسد :
اون عکس کیه ؟
زن با قیافه ای خوشحال پاسخ می دهد :
اون عکس دخترمه ، زیباترین کسی که در دنیا دارم .
ببینم . اگر دخترت به دردسر بیفتد یا خطایی ازش سر بزند ، کمکش می کنی ؟
می بخشیش ؟ باز هم دوستش داری ؟
زن نالان می گوید : البته که می کنم . من حاضرم
هر چیزی که از دستم بربیاید برایش انجام دهم !
چرا یه همچین سوالی می کنی ؟
چون می خواهم بدانی که خدای تبارک و تعالی
هم روی کمدش عکسی از تو دارد .
« قصه هایی برای از بین بردن غصه ها ، مسعود لعلی »