اینکه دوست داشتنت تا چه اندازه حال مرا خوب می کند ، بماند
مولایم اینکه دوست داشتنت تا چه اندازه حال مرا خوب می کند ، بماند
اما قصه ی اشکی که با یادت هربار گوشه ی چشمم می لرزد برایم تکرار نشدنی ست .
اینکه هستی ، اینکه پناه دلتنگی هایم می شوی و من با تو راز می گویم.
اینکه پشت پنجره شیشه ای دلم هر صبح جمعه انتظارت را می کشم
همه ی این ها گواه حضور تو در هر لحظه ی بودنم است.
اینک با تو ام و با هر نفس که جانم تازه می شود نام تو بر زبانم است
هر قطره ی اشکی که بر گونه ام می چکد یاد تو در آن جاریست
آقای روزهای خالی و خسته ی دلم ظهورت روشنی چراغ زندگیست
حضورت دلارام روزهای پریشانی ست.
با تو هر لحظه در سجود نمازم اوج می گیرم.
و دعای فرجت همان بال پرواز منست.
مولایم تا آمدنت هر روز صبح با آب دیده خانه ی دلم را برایت آب و جارو می زنم.
و با زمزمه ی دعای عهد میثاق دیرینه ام را تجدید می کنم.
مولایم! در قنوت نماز شبت جایی برای دل شکسته ام خالی کن.
« با تشکر از سرکار خانم سمیه آذربو »