اندکی صبر سحر نزدیک است...

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ب.ظ

در نهایت آرامش

 

 

*** قصه ای برای روزهایی که ناآرام و بی قراری ****

تاخیر در پرواز

وین دایر در کتاب " برای هر مشکلی یک راه حل معنوی است "

از پرواز به یونان برای شرکت در یک مسابقه دو نوشته است .

هواپیمایش در نیویورک هشت ساعت تاخیر داشت . همه مسافرانش غر

می زدند و اعتراض می کردند ، جز یک بانوی هشتاد ساله یونانی که

در تمام مدت یک جا نشسته بود و  "در نهایت آرامش ... هیچ نشانی از ناراحتی نداشت "

وقتی هواپیما به پرواز در آمد صندلی آن زن مقابل وین دایر بود .

" او به من لبخند زد و باورتان می شود یا نه ، در طول سیزده ساعت بعد ... حتی

یک بار هم از جایش تکان نخورد ، نه غذا خورد ، نه چیزی نوشید ، نه بلند شد ، نه فیلم

تماشا کرد ، نه شکایت کرد ، نه جُم خورد . با همان نگاه راضی در چهره اش

در همان جایی که از اول بود ، نشست ."

وقتی 22 ساعت بعد سرانجام در یونان به زمین نشستند ، آن زن هنگام سلام

و احوال پرسی با کسانی که به استقبالش آمده بودند ،

" پرتحرک ، پر انرژی ، شاد و خلاق بود "

دایر بیست سال بعد نوشت : " تا امروز هر وقت در شرایط مشابهی گرفتار می شوم ،

به یاد آن بانوی کوجک یونانی در لباس سراپا سیاه می افتم و به یاد خودم می آورم که

چطور وارد وضعیت ذهنی آرامی مانند او شوم و در آن باقی بمانم "

آن بانوی سیاه پوش چیزی را می دانست که بسیاری از ما فراموش کرده ایم

و آن اینکه

زندگی در بسیاری از نیازمند صبر است .

این دیگر با ماست که با شادی صبر کنیم  یا با فلاکت .

« قصه هایی برای از بین بردن قصه ها ، مسعود لعلی »

 

 

 

 

 



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۴، ۱۹:۲۰ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    اره ولا
  • ۳۱ مرداد ۹۴، ۱۸:۴۳ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک
  • ۲۷ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

در نهایت آرامش

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ب.ظ

 

 

*** قصه ای برای روزهایی که ناآرام و بی قراری ****

تاخیر در پرواز

وین دایر در کتاب " برای هر مشکلی یک راه حل معنوی است "

از پرواز به یونان برای شرکت در یک مسابقه دو نوشته است .

هواپیمایش در نیویورک هشت ساعت تاخیر داشت . همه مسافرانش غر

می زدند و اعتراض می کردند ، جز یک بانوی هشتاد ساله یونانی که

در تمام مدت یک جا نشسته بود و  "در نهایت آرامش ... هیچ نشانی از ناراحتی نداشت "

وقتی هواپیما به پرواز در آمد صندلی آن زن مقابل وین دایر بود .

" او به من لبخند زد و باورتان می شود یا نه ، در طول سیزده ساعت بعد ... حتی

یک بار هم از جایش تکان نخورد ، نه غذا خورد ، نه چیزی نوشید ، نه بلند شد ، نه فیلم

تماشا کرد ، نه شکایت کرد ، نه جُم خورد . با همان نگاه راضی در چهره اش

در همان جایی که از اول بود ، نشست ."

وقتی 22 ساعت بعد سرانجام در یونان به زمین نشستند ، آن زن هنگام سلام

و احوال پرسی با کسانی که به استقبالش آمده بودند ،

" پرتحرک ، پر انرژی ، شاد و خلاق بود "

دایر بیست سال بعد نوشت : " تا امروز هر وقت در شرایط مشابهی گرفتار می شوم ،

به یاد آن بانوی کوجک یونانی در لباس سراپا سیاه می افتم و به یاد خودم می آورم که

چطور وارد وضعیت ذهنی آرامی مانند او شوم و در آن باقی بمانم "

آن بانوی سیاه پوش چیزی را می دانست که بسیاری از ما فراموش کرده ایم

و آن اینکه

زندگی در بسیاری از نیازمند صبر است .

این دیگر با ماست که با شادی صبر کنیم  یا با فلاکت .

« قصه هایی برای از بین بردن قصه ها ، مسعود لعلی »

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۶

نظرات  (۱)

۰۶ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۹ هنر مادوتا
کافه هنری منتظر حضور سبزتان هست...
www.kafehonari.mihanblog.com

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی