کارهای فراموش شده ..
شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ق.ظ
فکش اذیتش می کرد .
دکتر معانیه کرد و گفت : فردا بیا بیمارستان ، باید عکس بگیریم .
عکسش که آماده شد ، رفتیم دکتر ببیند .
وسط راه غیبش زد . توی راهرو بیمارستان دنبالش می گشتیم .
دکتر داشت می رفت .
بالاخره پیداش کردم .
یک پیرمرد را کول کرده بود داشت از پله ها می برد بالا ...
" شهید مهدی باکری "
« مرکز فرهنگی هاتف »
۹۴/۰۳/۱۶
این مطلبتم با حال بود ، خوشحال می شم از آخرین پست سایت من هم دیدن کنی
عنوان مطلب : جشن شکوفه های گیلاس
لینک مطلب
خوشحال می شم نظرت را راجع به این مطلب بدونم .