خلا عشق در تمدن نوین
.... حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود... نقطه ضعف مرد رادر همان نیازی یاقته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. در طبیعت، جنس مذکر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است.به قول ویل دورانت:«آداب جفتجویی عبارت است ازحمله برای تصرف در مردان، و عقبنشینی برای دلبری و فریبندگی در زنان...زن برای مرد همچون جایزهای است که باید آن را برباید.»
وقتی زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همانطور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب اورا تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالابرد. ویل دورانت می گوید:«زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند »
ویل دورانت می گوید:« خودداری از انبساط ، و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است.اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح میکردند توجه ما به آن جلب میشد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک میگردید. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آنکه بداند حس میکند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر میدهد »
مولوی ، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز ، مثلی لطیف میآورد: آنها را به آب و آتش تشبیه میکند ، میگوید مَثَل مرد مَثَل آب است و مَثَل زن مَثَل آتش ، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه میکند و آنرا خاموش میسازد ، اما اگر حائل و حاجبی میان آن دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند ، آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار میدهد ، اندک اندک او را گرم میکند و احیاناً جوشش و غلیان در او به وجود میآورد، تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار میسازد . میگوید:
آب غالب شد بر آتش از لهیب زآتش او جوشد چو باشد در «حجیب»
چونکه دیگی حایل آمد آن دو را نیست کرد آن آب را کردش هوا
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور میرود ، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغناء و بی اعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است.
نظامی میگوید: چه خوش نازی است ناز خوبرویان زدیده رانده را از دیده جویان
به طور کلی رابطهای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهائی از طرف دیگر، همچنانکه رابطهای است میان عشق و سوز از یک طرف و میان هنر و زیبائی از طرف دیگر، یعنی عشق در زمینه فراقها و دست نارسیها میشکفد و هنر و زیبائی در زمینه عشق رشد و نمو مییابد.
برتراند راسل میگوید: «از لحاظ هنر مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد»
هم او میگوید:«در جائی که اخلاقیات کاملا آزاد باشد ، انسانی که بالقوه ممکن است عشق شاعرانهای داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهای متوالی به واسطه جاذبه شخصی خود، ندرتا نیازی به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت»
ویل دورانت در لذات فلسفه میگوید:«آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها میگردد. زیبائی به قدرت میل
بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ، ضعیف و با منع و جلوگیری ، قوی میگردد»
از همه عجیبتر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک - که به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازی خود درباره زنان تجارب فراوان دارد - نقل میکند . او میگوید:«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد، بدین معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود مردرابه نیروی تخیل و تصور زیادتری وادارد . باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد»
ایضاً همان مجله در شماره دیگری از همین شخص چنین نقل میکند:«زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به کار میبردند خود بخود جذاب مینمودند و همین مسأله جاذبه نیرومندی بدانهامیداد ، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان میدهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان میرود و همراه آن از جاذبه جنسی او هم کاسته میشود»
میگویند: « مشتاقی است مایه مهجوری » این صحیح است اما عکس آن هم صحیح است که « مهجوری است مایه مشتاقی.»
امروز یکی از خلاهایی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد خلا عشق است در کلمات دانشمندان اروپائی زیاد این نکته به چشم میخورد که اولین قربانی آزادی و بیبندوباری امروز زنان ومردان ، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشقهائی از نوع عشقهای شرقی از قبیل عشقهای مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین رشد و نمو نمیکند.
نمیخواهم به جنبه تاریخی قصه مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین تکیه کرده باشم، ولی این قصههای بیان کننده واقعیاتی است که در اجتماعات شرقی وجود داشته است.
از این داستانها میتوان فهمید که زن بر اثر دور نگهداشتن خود از دسترسی مرد تا کجاپایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است ؟ قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز، تأثیر فراوان داشته است.
شهید مطهری ،مسئله حجاب،بالابردن ارزش،ص62