زایش، زندگی، بودن، مادر بودن و ...!
مانده ام حیران میان هستی خویش و خوشه چینی بارگاهش.نمی دانم با کدامین گفتار یا کدامین کردار می توان به نکویی سپاس گزار یگانه ای بود که ثنایش هم توفیق می طلبد...
زایش، زندگی، بودن، مادر بودن و ...!
مانده ام حیران میان هستی خویش و خوشه چینی بارگاهش.نمی دانم با کدامین گفتار یا کدامین کردار می توان به نکویی سپاس گزار یگانه ای بود که ثنایش هم توفیق می طلبد...
میتوان بی بهانه زندگی کرد...
خاطره های خوش دیروز در دل روزهای بی رنگ امروز مثل شکوفه های سپید گیلاس بر تن سرد درخت می مانند، مثل تضاد آب و آتش.زندگی در تمام سیاه و سفیدهای پر پیچ و خمش یه حس خوب و عجیب داره