شکرانه حضور
زایش، زندگی، بودن، مادر بودن و ... !
شکرانهی کدام تحفه الهی را باید پاس داشت؟ برای کدامین نعمت باید دست بر آستان دوست بالا برد؟
مانده ام حیران میان هستی خویش و خوشه چینی بارگاهش.نمی دانم با کدامین گفتار یا کدامین کردار می توان به نکویی سپاس گزار یگانه ای بود که ثنایش هم توفیق می طلبد.
بارپروردگارا! سپاس مرا بپذیر به پاس اندک فرصتی که حق بوییدن گلها را در هر بهار به من ارزانی داشتی.
خداوندا! سپاس گزار توام به پاس دیدگانی که هر صبح، آسمانی در آن طلوع می کند و از تابش مهرش فروغ می گیرد.
منت دار آفریدگاری هستم که از انبوه آفریدگانش آدمی را برگزید و مُهر عشق را بر دلش نهاد، تا جز عشق را برآن سرای راهی نباشد.
بارالها! حال که نشان خلیفة الهی بر دل دارم جز عشق بر دلم مبار. مرا در وادی گناه سرگردان مگذار.
بارالها ! دستم بگیر و مهمان محبت خویش کن که دیده امید بر درگاهت دوختهام.دست نیاز بر آستانت برداشته ام، زبان در ثنایت گشوده ام و دل در گرو لطف ومهربانیت دارم.
اثری از سمیه آذربو