شکوفه امید
نگاه کردن به روزهای خوبی که تو گذشته داشتیم یه هیجانه؛یه هیجان واسه شروع لحظه های کودکانهای که سواز بر اسب خیال، تو دنیای رویایی مون، روی ابرهای آرامش میتاختیم.
خاطره های خوش دیروز در دل روزهای بی رنگ امروز مثل شکوفه های سپید گیلاس بر تن سرد درخت می مانند، مثل تضاد آب و آتش.
زندگی در تمام سیاه و سفیدهای پر پیچ و خمش یه حس خوب و عجیب داره. آن هم شگفتانهای است که در پشت هر لحظهاش انتظار تورو میکشه.
پس آدمی میتونه مسافر خیال خودش باشه تا هر لحظه که خواست به هر گوشهی خیالش سرک بکشه و با اون زندگی کنه یا نه، چشم بگشاید و دیده از تابش خورشید پر کنه و در آسمان و رقص ستارگان معجزه را ببینه.
میتوان پروانه شد و بالید یا شکوفه بود و بر تن خستهی درخت گل کرد. یا همچون سواری عاشق بر سینهی سرو ساحل بی هراس تازید؛ میتوان بی بهانه زندگی کرد.
اثری از خانم سمیه آذربو
زندگی یعنی لحظه لحظه لذت بردن