اندکی صبر سحر نزدیک است...

سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۹ ق.ظ

عشق به یک فرش بنشاند گدا و شاه را

 

 

داستان زیر را جووان سی جونز در کتاب" نشانه ها " آورده است.

در سال دوم پرستاری مشغول تحصیل بودم، روزی استادم بدون اطلاع قبلی از ما امتحان گرفت.

من به سرعت باد همه سوالات را پاسخ دادم تا اینکه به سؤال آخر رسیدم:

" نام کوچک خانمی که دانشکده را تمیز می کند چیست ؟ "

این سوال بیشتر شبیه شوخی و جوک بود. من چندبار آن زن را دیده بودم ولی چه می دانستم اسمش چیست؟

به همین دلیل بدون آنکه سؤال آخر را پاسخ بدهم ورقه ام را به استاد برگرداندم.

پس از پایان کلاس ، یکی از بچه ها از استاد پرسید که آیا سؤال آخر هم نمره دارد؟

استاد در جواب گفت:

" قطعا شما در حرفه خود با افراد مختلفی روبه رو می شوید.

 همه آنها در حد خود مهم هستند. همه آنها از شما انتظار توجه  و لطف  دارند ، حتی درحد یک لبخند یا گفتن سلام . "

من هیچ وقت درسی را که در آن روز آموختم فراموش نمی کنم. در ضمن نام آن زن را هم یاد گرفتم، اسمش دوروتی بود.

( بهشت یا جهنم انتخاب با شماست ، مسعود لعلی )



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۴، ۱۹:۲۰ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    اره ولا
  • ۳۱ مرداد ۹۴، ۱۸:۴۳ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک
  • ۲۷ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

عشق به یک فرش بنشاند گدا و شاه را

سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۹ ق.ظ

 

 

داستان زیر را جووان سی جونز در کتاب" نشانه ها " آورده است.

در سال دوم پرستاری مشغول تحصیل بودم، روزی استادم بدون اطلاع قبلی از ما امتحان گرفت.

من به سرعت باد همه سوالات را پاسخ دادم تا اینکه به سؤال آخر رسیدم:

" نام کوچک خانمی که دانشکده را تمیز می کند چیست ؟ "

این سوال بیشتر شبیه شوخی و جوک بود. من چندبار آن زن را دیده بودم ولی چه می دانستم اسمش چیست؟

به همین دلیل بدون آنکه سؤال آخر را پاسخ بدهم ورقه ام را به استاد برگرداندم.

پس از پایان کلاس ، یکی از بچه ها از استاد پرسید که آیا سؤال آخر هم نمره دارد؟

استاد در جواب گفت:

" قطعا شما در حرفه خود با افراد مختلفی روبه رو می شوید.

 همه آنها در حد خود مهم هستند. همه آنها از شما انتظار توجه  و لطف  دارند ، حتی درحد یک لبخند یا گفتن سلام . "

من هیچ وقت درسی را که در آن روز آموختم فراموش نمی کنم. در ضمن نام آن زن را هم یاد گرفتم، اسمش دوروتی بود.

( بهشت یا جهنم انتخاب با شماست ، مسعود لعلی )

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی