زایش، زندگی، بودن، مادر بودن و ...!
مانده ام حیران میان هستی خویش و خوشه چینی بارگاهش.نمی دانم با کدامین گفتار یا کدامین کردار می توان به نکویی سپاس گزار یگانه ای بود که ثنایش هم توفیق می طلبد...
زایش، زندگی، بودن، مادر بودن و ...!
مانده ام حیران میان هستی خویش و خوشه چینی بارگاهش.نمی دانم با کدامین گفتار یا کدامین کردار می توان به نکویی سپاس گزار یگانه ای بود که ثنایش هم توفیق می طلبد...
میتوان بی بهانه زندگی کرد...
خاطره های خوش دیروز در دل روزهای بی رنگ امروز مثل شکوفه های سپید گیلاس بر تن سرد درخت می مانند، مثل تضاد آب و آتش.زندگی در تمام سیاه و سفیدهای پر پیچ و خمش یه حس خوب و عجیب داره
مادر سرچشمه مهربانی ها
هنوز هم بعد از سالها همچون کودکی خردسال گهواره ی آغوشت امن ترین ماواست و صدای قلبت آرامش بخش ترین موسیقی دنیاست.مادرم ...
هنرپیشگان عبادت و شهادت و ولایت
ای شهیدهای که پدرت نبوت،شوهرت ولایت، فرزندانت امامت،وجودت کوثر،جایگاهت جان رحمة للعالمین و قرارگاهت علّیین وای شفیعه یوم الدین
مدینه دیگر شهر پیغمبر نیست.
علی مانده است و یک عمر دلتنگی،یک چاه درد دل ، یک کوفه بی وفایی. علی مانده است و یک دنیا مظلومیت.مدینه تنها مانده است یتیم و بی کس مدینه دیگر شهر پیغمبر نیست.مدینه بوی غربت میدهد بوی جفا و بی حرمتی.
آرامش در لحظه لحظه زندگیام جریان دارد...
گاهی وقتها بغضمان می گیرد،بغضی به سنگینی هوای شهر،به سنگینی غصه هایمان، به وسعت دلتنگیهایمان.
اشکهایمان بی بهانه میریزد بهانه گریستنمان فاصله هاست،فاصله ای که از خودمان گرفته ایم آنوقت به دنبال شانه ای هستیم تا سر بر روی آن بگذاریم و همهی دلتنگیهایمان را بباریم!
روزی در محضرتو عقده از دلهایمان میگشاییم!
ای عقده گشای دلهای مسلمین آیا میشود روزی در محضرتو عقده از دلهایمان بگشاییم.
ای که نسیم کویت شمیم و ینصرک الله نصرا عزیزا را به ارمغان میآورد و روان بی قراران را به آرزوی وصالت مینوازد.
یا بقیه الله اگرچه دستمان خالی از پیشکش به آستان مقدس شماست اما دلمان لبریز از شکوهی زخمهایست که هر روز بر پیکر مجروح مسلمین روا میدارند...
پیدای پنهان
ای مولای من پنجره دلم رو به سوی خورشید انتظار باز میکنم تا شاید خبری از آشناترین آشنای هستی که دردل سیه وتاریکم گم شده دریابم .
آقا جان ...دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجبه پس با احترام وخجالت زده دستمو میزارم روسینه و میگم: «السلام علیک یا بقیة الله یا صاحب الزمان»....
آقا جان! ببخش که این روزها اونقدر خودمون رو درگیر کارهای دنیا کردهایم که یادی از شما نمیکنیم و در گذر زمان گم شدیم و غافل از شما به خیال خام خودمون زندگی میکنیم وحال اینکه شما لحظهای ما را از یاد نبرده اید. مگر خودتون نفرمودید که« انا غیر مهملین لمراعاتکم ، ولا ناسین لذکرکم »
ای سنگ صبور شیعیان
ای پیام آور روشناییها، ای که با میلادت خوبیها شکوفا میگردد، ای شهریار ملک ولایت تولدت مبارک.
من همیشه در اندیشهام به دنبال کسی هستم که بتواند آشوب فرزندان آدم را فرونشاند، زیرا امروز دشنهی ستمپیشگان روزگار سینهی ستمدیدگان رنجیده را به سختی میآزارد.
بیا صیقل جان و روح ما باش!
انتظار تفسیر شایستگی حضور توست اما خوب تعریف نشد، ما خوب تعریف نکردیم . انتظار فرسایش زندگی ماست.
ما سراسیمه وصال تو نشدیم. ما نشستن به هوای تو را راه چاره دانستیم. ما نشستیم و نشستیم فقط دعا کردیم. دعا از سر دل شکستگی، از سر یأس برای فرج در کار خودمان، نه برای آمدنت! نه برای حضورت!!!
سلام بر مادر، زیباترین پدیده هستی و تا همیشه سلام بر تو ای شکوهی که خداوند مفسر تو و تو تفسیر «و بالوالدین احسانا » ای که قبله گاه جانی و باب جنانی. تویی که بهشت را زیر پای داری. بَه که بهشت بوسه گاه مقدم توست و تویی که مسرت گاه همچون جنت با صفا داری در درگاه خالق چقدر بزرگواری و چه منزلتی داری.
السلام علیک یا مهدی(عج)!ای آنکه تو معنای سلامی.ای آموزگار اهدنا الصراط المستقیم،امروز مگر تو آیت قل هو الله احد را در گوش زمان زمزمه کنی چرا که جز ندای تو،هیچ نوایی بر جان عالمیان کارگر نمی افتد.یا بقیة الله ما را دریاب که دیگر زبانمان به گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین سنگینی می کند.
امشب آسمان چشمان علی(ع) بی فروغ ستاره اش،تاریک است.دیگر نور زهرا(س) در خانه اش نمی تابد.گرد غربت ویتیمی بر چهره کودکان نشسته است .صدای قران خواندن زهرا(س) نمی آید.
افاطمه ای آنکه نطق، جرعه نوش کوثر تو و ادب ،دانش آموز مکتب توست.ما دلدادگان ،دیدار تورا آرزومندیم تا در ظهور یوسف زهرا بیننده مظهرت باشیم.
دراین روز های سرد زمستانی دل ما نیز همچون آسمان بهانه می گیرد،دلتنگ می شود بغضش می گیرد،می بارد و گاه که حالی به او دست می دهدآفتابی می شود...