اندکی صبر سحر نزدیک است...

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۶ ب.ظ

مادر عشق

عشق را باید در رشادتهای تو جست ولایت از سرخی خون تو وام میگیرد آنگاه که آتش حرص نامردمان،غیرت علی را نشانه می رود سروقامتت در میان کینه توزی های دشمنان میشکند حتی دیوار از خجالت و شرم، خاک بر فرق زمین میریزد.

در و دیوار خانه در اندوه غریبی ات میسوزد و خیزش هر شعله شرری میشود که بر جان یگانه دختر رسول خدا می نشیند و مادری را به سوگ فرزندش مینشاند نگاه معصوم کودکان علی که حسرت دیدار مادر در چشمانشان موج می زند و کوچه ای که تا همیشه روزگار شرمنده کودکان علی میماند و زینب که امروز در فراق مادر مادرانه گرد یتیمی از رخسار برادران بر می گیرد این است حرمت آل رسول.

علی مانده است و یک عمر دلتنگی،یک چاه درد دل ، یک کوفه بی وفایی. علی مانده است و یک دنیا مظلومیت.مدینه تنها مانده است یتیم و بی کس مدینه دیگر شهر پیغمبر نیست.

مدینه بوی غربت می‌دهد بوی جفا و بی حرمتی.حرمت خاندان رسول لگدکوب جاه طلبی و آزمندی تشنگان فدک شده است.

بعداز تو طنین صدایت در جای جای خانه زینب را به خود می‌خواند حسین در سجاده‌ات عطر تو را می‌بوید و حسن کودکانه در فراق مادر می‌گیرید.

امروز من دل به ظهور فرزندت خوش دارم موعودی که مرا به بوی مزارت مهمان کند و جلوه ی جمالش رنج از دل برگیرد او که با آمدنش بی شک زخمهای تو را التیام است. اوکه باظهورش آرام جانهای عاشق و سراج همیشه روشن راه اسلام است.

او خواهد آمد و دیگر رنگ هیچ یاسی نیلی نخواهد شد.او خواهد آمد تا دنیا بداند پرچم عدالت همیشه در آسمان هستی در اهتزاز است.

سمیه آذربو



نوشته شده توسط عارف
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۴، ۱۹:۲۰ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    اره ولا
  • ۳۱ مرداد ۹۴، ۱۸:۴۳ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک
  • ۲۷ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

مادر عشق

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۶ ب.ظ

عشق را باید در رشادتهای تو جست ولایت از سرخی خون تو وام میگیرد آنگاه که آتش حرص نامردمان،غیرت علی را نشانه می رود سروقامتت در میان کینه توزی های دشمنان میشکند حتی دیوار از خجالت و شرم، خاک بر فرق زمین میریزد.

در و دیوار خانه در اندوه غریبی ات میسوزد و خیزش هر شعله شرری میشود که بر جان یگانه دختر رسول خدا می نشیند و مادری را به سوگ فرزندش مینشاند نگاه معصوم کودکان علی که حسرت دیدار مادر در چشمانشان موج می زند و کوچه ای که تا همیشه روزگار شرمنده کودکان علی میماند و زینب که امروز در فراق مادر مادرانه گرد یتیمی از رخسار برادران بر می گیرد این است حرمت آل رسول.

علی مانده است و یک عمر دلتنگی،یک چاه درد دل ، یک کوفه بی وفایی. علی مانده است و یک دنیا مظلومیت.مدینه تنها مانده است یتیم و بی کس مدینه دیگر شهر پیغمبر نیست.

مدینه بوی غربت می‌دهد بوی جفا و بی حرمتی.حرمت خاندان رسول لگدکوب جاه طلبی و آزمندی تشنگان فدک شده است.

بعداز تو طنین صدایت در جای جای خانه زینب را به خود می‌خواند حسین در سجاده‌ات عطر تو را می‌بوید و حسن کودکانه در فراق مادر می‌گیرید.

امروز من دل به ظهور فرزندت خوش دارم موعودی که مرا به بوی مزارت مهمان کند و جلوه ی جمالش رنج از دل برگیرد او که با آمدنش بی شک زخمهای تو را التیام است. اوکه باظهورش آرام جانهای عاشق و سراج همیشه روشن راه اسلام است.

او خواهد آمد و دیگر رنگ هیچ یاسی نیلی نخواهد شد.او خواهد آمد تا دنیا بداند پرچم عدالت همیشه در آسمان هستی در اهتزاز است.

سمیه آذربو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی