اندکی صبر سحر نزدیک است...

جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۲۶ ق.ظ

امام صادق برای چه می‌گریست؟

سدیر صیرفی می گوید: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق(ع) رسیدیم، دیدیم آن بزرگوار بر روی خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه می کرد.آثار حزن و اندوه از چهره اش نمایان است و اشک، کاسه چشمهایش را پر کرده بود و چنین می فرمود:«سرور من غیبت(دوری) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده. آقای من غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهای دردناک ابدی پیوسته است.»

گفتم: خدا دیدگانت را نگریاند ای فرزند بهترین مخلوق! برای چه این چنین گریانی و از دیده اشک می باری؟ چه پیش آمدی رخ داده که این گونه اشک می ریزی؟

حضرت آه دردناکی کشید و با تعجب فرمود:«وای بر شما، سحرگاه امروز به کتاب جفر نگاه می کردم و آن کتابی است که علم منایا و بلایا و انچه تا روز قیامت واقع شده و می شود در ان نوشته شده، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت کردم. و همچنین دقت کردم در گرفتاری مومنان آن زمان و شک و تردیدها که به خاطر طول غیبت او که در دلهایشان پیدا می شود و در نتیجه بیشتر آنها از دین خارج می شوند و ریسمان اسلام از گردن بر می دارند.... اینها باعث گریه من شده است»

داستانهای بحارالنوار، جلد 3



نوشته شده توسط مرتضی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۴، ۱۹:۲۰ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    اره ولا
  • ۳۱ مرداد ۹۴، ۱۸:۴۳ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک
  • ۲۷ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

امام صادق برای چه می‌گریست؟

جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۲۶ ق.ظ

سدیر صیرفی می گوید: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق(ع) رسیدیم، دیدیم آن بزرگوار بر روی خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه می کرد.آثار حزن و اندوه از چهره اش نمایان است و اشک، کاسه چشمهایش را پر کرده بود و چنین می فرمود:«سرور من غیبت(دوری) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده. آقای من غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهای دردناک ابدی پیوسته است.»

گفتم: خدا دیدگانت را نگریاند ای فرزند بهترین مخلوق! برای چه این چنین گریانی و از دیده اشک می باری؟ چه پیش آمدی رخ داده که این گونه اشک می ریزی؟

حضرت آه دردناکی کشید و با تعجب فرمود:«وای بر شما، سحرگاه امروز به کتاب جفر نگاه می کردم و آن کتابی است که علم منایا و بلایا و انچه تا روز قیامت واقع شده و می شود در ان نوشته شده، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت کردم. و همچنین دقت کردم در گرفتاری مومنان آن زمان و شک و تردیدها که به خاطر طول غیبت او که در دلهایشان پیدا می شود و در نتیجه بیشتر آنها از دین خارج می شوند و ریسمان اسلام از گردن بر می دارند.... اینها باعث گریه من شده است»

داستانهای بحارالنوار، جلد 3

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی