اندکی صبر سحر نزدیک است...

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ق.ظ

خلا عشق در تمدن نوین

.... حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود... نقطه ضعف مرد رادر همان نیازی یاقته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. در طبیعت، جنس مذکر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است.به قول ویل دورانت:«آداب جفتجویی عبارت است ازحمله برای تصرف در مردان، و عقب‌نشینی برای دلبری و فریبندگی در زنان...زن برای مرد همچون جایزه‌ای است که باید آن را برباید.»

وقتی زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همان‌طور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب اورا تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالابرد. ویل دورانت می گوید:«زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند »

ویل دورانت می گوید:« خودداری از انبساط ، و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است.اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می‏کردند توجه‏  ما به آن جلب می‏شد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می‏گردید. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آنکه بداند حس‏  می‏کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می‏دهد »

 

مولوی ، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز ، مثلی لطیف می‏آورد: آنها را به آب و آتش تشبیه می‏کند ، می‏گوید مَثَل مرد مَثَل آب است و مَثَل زن مَثَل آتش ، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته‏ شود آب بر آتش غلبه می‏کند و آنرا خاموش می‏سازد ، اما اگر حائل و حاجبی‏ میان آن دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند ، آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می‏دهد ، اندک اندک او را گرم می‏کند و احیاناً جوشش و غلیان در او به وجود می‏آورد، تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می‏سازد . می‏گوید:

آب غالب شد بر آتش از لهیب              زآتش او جوشد چو باشد در «حجیب»

چونکه دیگی حایل آمد آن دو را            نیست کرد آن آب را کردش هوا

مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور می‏رود ، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغناء و بی‏ اعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است.

نظامی می‏گوید:           چه خوش نازی است ناز خوبرویان            زدیده رانده را از دیده جویان

به طور کلی رابطه‏ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهائی از طرف دیگر، همچنانکه رابطه‏ای است میان عشق و سوز از یک طرف و میان هنر و زیبائی از طرف دیگر، یعنی عشق در زمینه فراقها و دست نارسی‏ها می‏شکفد و هنر و زیبائی در زمینه عشق رشد و نمو می‏یابد.

برتراند راسل می‏گوید: «از لحاظ هنر مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت‏  و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد»

هم او می‏گوید:«در جائی که اخلاقیات کاملا آزاد باشد ، انسانی که بالقوه ممکن است‏ عشق شاعرانه‏ای داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهای متوالی به واسطه جاذبه‏ شخصی خود، ندرتا نیازی به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت»

  ویل دورانت در لذات فلسفه می‏گوید:«آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها می‏گردد. زیبائی به قدرت میل‏
بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ، ضعیف و با منع و جلوگیری ، قوی‏ می‏گردد»

از همه عجیب‏تر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک - که‏ به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازی خود درباره زنان تجارب فراوان‏ دارد - نقل می‏کند . او می‏گوید:«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد، بدین‏ معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود مردرابه نیروی‏ تخیل و تصور زیادتری وادارد . باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد»

  ایضاً همان مجله در شماره دیگری از همین شخص چنین نقل می‏کند:«زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به‏ کار می‏بردند خود بخود جذاب می‏نمودند و همین مسأله جاذبه نیرومندی بدانهامی‏داد ، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان‏ غربی از خود نشان می‏دهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می‏رود و همراه آن از جاذبه جنسی او هم‏ کاسته می‏شود»

  می‏گویند: « مشتاقی است مایه مهجوری » این صحیح است اما عکس آن‏ هم صحیح است که « مهجوری است مایه مشتاقی.»

 امروز یکی از خلاهایی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد خلا عشق است‏  در کلمات دانشمندان اروپائی زیاد این نکته به چشم می‏خورد که اولین‏ قربانی آزادی و بی‏بندوباری امروز زنان ومردان ، عشق و شور و احساسات‏ بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشقهائی از نوع عشقهای شرقی‏ از قبیل عشقهای مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین رشد و نمو نمی‏کند.

  نمی‏خواهم به جنبه تاریخی قصه مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین تکیه کرده‏ باشم، ولی این قصه‏های بیان کننده واقعیاتی است که در اجتماعات شرقی‏ وجود داشته است.

 از این داستانها می‏توان فهمید که زن بر اثر دور نگهداشتن خود از دسترسی‏ مرد تا کجاپایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به‏ آستان خود فرود آورده است ؟ قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به‏ پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز، تأثیر فراوان داشته است‏.

شهید مطهری ،مسئله حجاب،بالابردن ارزش،ص62



نوشته شده توسط مرتضی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۴، ۱۹:۲۰ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    اره ولا
  • ۳۱ مرداد ۹۴، ۱۸:۴۳ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک
  • ۲۷ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

خلا عشق در تمدن نوین

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ق.ظ

.... حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود... نقطه ضعف مرد رادر همان نیازی یاقته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. در طبیعت، جنس مذکر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است.به قول ویل دورانت:«آداب جفتجویی عبارت است ازحمله برای تصرف در مردان، و عقب‌نشینی برای دلبری و فریبندگی در زنان...زن برای مرد همچون جایزه‌ای است که باید آن را برباید.»

وقتی زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همان‌طور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب اورا تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالابرد. ویل دورانت می گوید:«زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند »

ویل دورانت می گوید:« خودداری از انبساط ، و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است.اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می‏کردند توجه‏  ما به آن جلب می‏شد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می‏گردید. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آنکه بداند حس‏  می‏کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می‏دهد »

 

مولوی ، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز ، مثلی لطیف می‏آورد: آنها را به آب و آتش تشبیه می‏کند ، می‏گوید مَثَل مرد مَثَل آب است و مَثَل زن مَثَل آتش ، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته‏ شود آب بر آتش غلبه می‏کند و آنرا خاموش می‏سازد ، اما اگر حائل و حاجبی‏ میان آن دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند ، آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می‏دهد ، اندک اندک او را گرم می‏کند و احیاناً جوشش و غلیان در او به وجود می‏آورد، تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می‏سازد . می‏گوید:

آب غالب شد بر آتش از لهیب              زآتش او جوشد چو باشد در «حجیب»

چونکه دیگی حایل آمد آن دو را            نیست کرد آن آب را کردش هوا

مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور می‏رود ، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغناء و بی‏ اعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است.

نظامی می‏گوید:           چه خوش نازی است ناز خوبرویان            زدیده رانده را از دیده جویان

به طور کلی رابطه‏ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهائی از طرف دیگر، همچنانکه رابطه‏ای است میان عشق و سوز از یک طرف و میان هنر و زیبائی از طرف دیگر، یعنی عشق در زمینه فراقها و دست نارسی‏ها می‏شکفد و هنر و زیبائی در زمینه عشق رشد و نمو می‏یابد.

برتراند راسل می‏گوید: «از لحاظ هنر مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت‏  و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد»

هم او می‏گوید:«در جائی که اخلاقیات کاملا آزاد باشد ، انسانی که بالقوه ممکن است‏ عشق شاعرانه‏ای داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهای متوالی به واسطه جاذبه‏ شخصی خود، ندرتا نیازی به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت»

  ویل دورانت در لذات فلسفه می‏گوید:«آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها می‏گردد. زیبائی به قدرت میل‏
بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ، ضعیف و با منع و جلوگیری ، قوی‏ می‏گردد»

از همه عجیب‏تر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک - که‏ به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازی خود درباره زنان تجارب فراوان‏ دارد - نقل می‏کند . او می‏گوید:«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد، بدین‏ معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود مردرابه نیروی‏ تخیل و تصور زیادتری وادارد . باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد»

  ایضاً همان مجله در شماره دیگری از همین شخص چنین نقل می‏کند:«زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به‏ کار می‏بردند خود بخود جذاب می‏نمودند و همین مسأله جاذبه نیرومندی بدانهامی‏داد ، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان‏ غربی از خود نشان می‏دهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می‏رود و همراه آن از جاذبه جنسی او هم‏ کاسته می‏شود»

  می‏گویند: « مشتاقی است مایه مهجوری » این صحیح است اما عکس آن‏ هم صحیح است که « مهجوری است مایه مشتاقی.»

 امروز یکی از خلاهایی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد خلا عشق است‏  در کلمات دانشمندان اروپائی زیاد این نکته به چشم می‏خورد که اولین‏ قربانی آزادی و بی‏بندوباری امروز زنان ومردان ، عشق و شور و احساسات‏ بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشقهائی از نوع عشقهای شرقی‏ از قبیل عشقهای مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین رشد و نمو نمی‏کند.

  نمی‏خواهم به جنبه تاریخی قصه مجنون و لیلی ، و خسرو و شیرین تکیه کرده‏ باشم، ولی این قصه‏های بیان کننده واقعیاتی است که در اجتماعات شرقی‏ وجود داشته است.

 از این داستانها می‏توان فهمید که زن بر اثر دور نگهداشتن خود از دسترسی‏ مرد تا کجاپایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به‏ آستان خود فرود آورده است ؟ قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به‏ پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز، تأثیر فراوان داشته است‏.

شهید مطهری ،مسئله حجاب،بالابردن ارزش،ص62

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی