اندکی صبر سحر نزدیک است...

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۳۳ ب.ظ

سوگ ستاره


امشب آسمان چشمان علی(ع) بی فروغ ستاره اش،تاریک است.دیگر نور زهرا(س) در خانه اش نمی تابد.گرد غربت ویتیمی بر چهره کودکان نشسته است .صدای قران خواندن زهرا(س) نمی آید.دیگر از نمازهای شب مادر خبری نیست.صدای مناجاتش به گوش نمی رسد.بغض ها نمی بارد ،مبادا دشمنان زهرا(س) وعلی (ع)بفهمند.  زهرا (س) از مدینه رخت بر بسته است.

حسن(ع) مظلومانه با چشمانی پراز درد می نگرد :صدای نحیف مادراز لای شعله های آتش در به گوش می رسد. خون از بازویش جاریست. کمرش خم شده است.دست بر پهلو، چادر مادر خاکی شده است.

علی(ع) تنها می شود،علی(ع) ازدرون می سوزد.علی(ع) سکوت می کند.علی(ع) می شکند، پیر می شود، اما سکوت می کند.

اثری از:خانم آربو

 


نوشته شده توسط عارف
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۴، ۱۹:۲۰ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    اره ولا
  • ۳۱ مرداد ۹۴، ۱۸:۴۳ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک
  • ۲۷ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

سوگ ستاره

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۳۳ ب.ظ

امشب آسمان چشمان علی(ع) بی فروغ ستاره اش،تاریک است.دیگر نور زهرا(س) در خانه اش نمی تابد.گرد غربت ویتیمی بر چهره کودکان نشسته است .صدای قران خواندن زهرا(س) نمی آید.دیگر از نمازهای شب مادر خبری نیست.صدای مناجاتش به گوش نمی رسد.بغض ها نمی بارد ،مبادا دشمنان زهرا(س) وعلی (ع)بفهمند.  زهرا (س) از مدینه رخت بر بسته است.

حسن(ع) مظلومانه با چشمانی پراز درد می نگرد :صدای نحیف مادراز لای شعله های آتش در به گوش می رسد. خون از بازویش جاریست. کمرش خم شده است.دست بر پهلو، چادر مادر خاکی شده است.

علی(ع) تنها می شود،علی(ع) ازدرون می سوزد.علی(ع) سکوت می کند.علی(ع) می شکند، پیر می شود، اما سکوت می کند.

اثری از:خانم آربو

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی