آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۴، ۱۹:۲۰ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    اره ولا
  • ۳۱ مرداد ۹۴، ۱۸:۴۳ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک
  • ۲۷ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۵ - ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
    لایک

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۸

 

سبک تر شدیم

اما بالا نرفتیم دیگر

باری که از روی دوش مان برداشته شد

بال هایمان بود.

+گلاره جمشیدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۴

 

از کسانی که مرا

در سختی ها تنها نگذاشتند ممنونم

شما معنی دوست واقعی را به من نشان دادید
 

و از کسانی که مرا ترک کردند ممنونم

زندگی بدون شما بسیار زیباتر شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۱

 

هنگامی که افسرده ای

بدان جایی در اعماق وجودت

حضور خدا را فراموش کرده ای!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۳۹

 

به گمانم بزرگترین دارایی ِ زندگی ِ آدمیزاد، همین انسانهای اطرافش،

همین کسانی که برایت پیغام می گذارند

که اعلام می کنند حواس شان به تو هست

همین کسانی که با دو سه خط پیغام نشان می دهند چقدر دل شان پی ِ تو،

دل ِ تو و درد ِ توست......

که چقدر خوب تو را می خوانند

همین افرادی که پیگیرند...که نباشی دلگیرند...

همین آدم هایی که دلتنگ ات می شوند و بی مقدمه برایت می نویسند

وقت هایی دو سه خط شعر می فرستند

که بدانی خودت... وجودت... خوب بودن حال و احوالت برای کسی مهم است...

آدمیزاد چه دلخوش می شود گاهی، با همین دو سه خط نوشته...دو سه خط

پیغام، از کسی حتی آن سر ِ دنیا...

حس ِ شیرینی ست که بدانی بودن ات برای کسی اهمیت دارد، نبودن ات

کسی را غمگین می کند...

وقت هایی هست که می فهمی حتی اگر دلت پُر درد است، باید بخندی و شاد

باشی، تا آدم هایی که دوستت دارند را، غمگین نکنی... خواستم بگویم که

چقدر این دارایی های زندگی ام،

این انسانها، برایم پُر ارزش ند...

که چقدر خوب است داریمشان

 

+تبسم رویا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۳۸

 

-دلش می خواست بره توو بغل مادرش...

سرشو توو لباسش فشار بده و بجای درس و مشق...

.

.

.

.

.

 

+سرمو توو لباسش فشار بدم و بجای درس و مشق،

 

تنها تکلیفم

مطالعه ی پیچ و تاب لباس مادرم باشه!...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۷

 

با مرگ جدی باش

و با زندگی شوخی کن

درست مثل وقتی که زندگی برایت جدی ست

و مرگ را به شوخی گرفته ای

.

.

.

.

.

 

این را جنازه ی زنده ای می گفت

که از نظم گورستان گریخته بود


+بهرام معصومی/سفید چه رنگی ست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۶

 

"بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند"؛

آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم.

وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی!

میگن بیداربودم !! یا میگن خوب شدزنگ زدی..

وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که

اون نپره.

اگه یخم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون..

ادم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن!

همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند؛

آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم درچشمشان میشوی،

روبرنمیگردانند لبخند میزنند وهنوز نگاه میکنند..

دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرندومیگویند این شال پشت ویترین

انگارمال توبود.. یاگاهی دفتریادداشتی، کتابی..

آدمهایی که ازسرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروندخانه

آدمهای پیامکهای آخرشب، که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛ به

دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند..

آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،

حتی اگربا آنهابدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی..

کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند.

زندگیتون پر ازاین ادم های قشنگ. .......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۱۲

 

ﺍﺯ ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺳﻤﯿﻌﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :

 ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ

ﺩﺍﺭﯼ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : 

ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ، ﻣﺮﻏﺎﺑﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ . ﭘﺎﻳﺶ

ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﺱ ﻣﺎﻟﻴﺪ . ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ

ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺧﺸﮏ ﺷﻭﺪ . ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼ...

ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﭻ ﮔﺮﻓﺖ . ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩ

ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ . ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ

ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۱۱

 

 

امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که

بر باد فنا رفت...نخـــــور

به خدا حسرت دیروز عذاب است ; مردم شهر به هوشید...؟

هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید که امشب سر

هر کوچه خـــــدا هســـــت

روی دیوار دل خود بنویسید خـــــدا هســـــت

نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید...

خـــــدا هســـــت...

خـــــدا هســـــت...

 

مولانا

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۳

 

لطفا 10 ثانیه،فقط 10 ثانیه

تصور کنید دارید قره قوروت ترش میخورید،

ببینید دهانتون بزاق ترشح میکنه

این مثال رو زدم که بگم چطور با 10 ثانیه فکر کردن به

قره قوروت ترش اینقدر بدن واکنش میده

اونوقت مقایسه کنید وقتی شما 10 دقیقه10  ساعت

10 روز 10 سال به اتفاقات و مسائل منفی تمرکز میکنید

یا ساعت ها عصبانی هستید

استرس و اضطراب یا کینه در ذهنتون دارید چه تاثیرات

ویرانگری روی سیستم شما میذاره

و برعکسشم همین طوره که شما اگر 10 ثانیه و 10 دقیقه

و 10 روز و 10 سال ب مسایل مثبت و خوب فکر کنید

جسم و روح شما واکنش های مثبتی  نشون میدن و

سرشار از انرژی میشید

مثال قره قوروت یادت باشه

تا افکار منفی اومد تو سرت بدون ار تا 20 ثانیه ادامه شون بدی

دیگه داری تیشه به ریشه زندگیت میزنی.

خیلی خئوبه که دائما از خودمون بپرسیم

انرژی بخش ترین فکری که باید بکنیم چیه؟

انرژی بخش ترین حرفایی که باید بزنیم چیه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۹

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۹
عارف
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۱

 

دوستی یک مسئولیت است

نه

یک

فرصت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۳۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۱
عارف

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۷
عارف

 

+دعا کنیم آرزوهامون  با حکمت خدا یکی باشه..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۹

 

ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻣﺮﺩِ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﺧــﻮﺩ ﺑﺎﺵ....

ﺍﮔﺮ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻧﯿﺴﺘﯽ؛ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﺎﺵ...

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﭘﺪﺭﺕ

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ......

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﺭﻧﺞ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺮﺍﯼ

ﺧﺎﻧــﻮﻡ ﺷﺪﻥ ﺗﻮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ!

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﺕ

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﺖ؛ﺑﻪ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻝ ﺑﻮﺩﻧﺖ

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺑﺎﻻﯾﺖ

ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﻓﻬﻢ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﯽ

ﺗﺮﯼ...

ﭼﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﯿﻂ ﻣﺤﺎﺯﯼ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﯽ

ﺣﺠﺎﺏ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ...

ﺣﺠﺎﺏ ﻇﺎﻫﺮ..

ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺧﻼﻕ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ

ﻟﺤﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭﺕ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ...

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ؛ﮐﻪ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺿﺮﻭﺭﺕ

ﺳﺮﺍﻏﺖ ﻧﯿﺎﯾﺪ!

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺶ؛ﺑﻪ ﺣﺮﯾﻢِ

ﺣﺮﻣﺘﺖ

ﺣﺠﺎﺏ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﯿﺴﺖ

ﭘﺮﺩﻩ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻓﺮﯾﻀﻪ ﺍﺳﺖ

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍن ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ

ﮐﻨﻨﺪ!

ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ!

ﻗﻠﻢ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺧﻮﺑﯽ

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻘﺪﯾﺮﺕ ﺑﺎﺵ

 

 

+ روزهای تنهایی ما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۶

 

روزی "اندوه" به روستای ما آمد....!

گفتیم رهگذز است...! ماند...!

گفتیم مسافر است و خستگی در میکند و میرود...!

باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان...!

گفتیم :مهمان بد قدمیست...!

دو سه روز دیگر میرود...!

و باز هم ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای دهمان...!

حال "اندوه" کد خدا شده و تمام کوچه ها بوی "آه " میدهد...!

تمام "امیدها" را بلعید و به جایش "حسرت "در دلها انبار کرد....!

پیرتر ها هنوز به یاد دارند:

روزی که "اندوه " آمد ،

"جهل" نگهبان دروازه روستا بود...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۵

 

از قدیم رسم بود که اگر ستاره دنباله دار دیدی آرزو کنی...

اگر قاصدک دیدی آرزو کنی...

ستاره رد می شود ،

قاصدک را هم باد می برد،

قدیمی ها خیلی چیزها را خوب می دانستند،

می دانستند که آرزو ماندنی نیست،

می دانستند نباید آرزو به دل ماند،

آرزو را باید فوت کرد،

رها کرد به حال خودش،

آرزو را روی دلهایتان نگذارید،

نباید راکد بمانند،

آب هم با آن همه شفافیتش یک جا بماند کدر می شود و

بو می گیرد،

آرزوهایتان را بدهید دست باد،

آن ها باید جاری باشند

بلکه بر آورده شوند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۴